پـدر ...
پـدر ؛
بعـد از تو ثانیـه هـا یه درد آغشتـه انـد
و پلـک بر هر نگاهـی جز به سـوی تو
آوار می شـود ...
3 روز بعد از تولدت خیلی ناگهانی بابا حاجی رو از دست دادیم . بابا روزه دار بود . بابا نگفته بود درد داره
بابا خیلی آروم خوابید ... خاله فک میکنه بابا خوابیده و بهش میگه بابا ... بابا خوابیدی ؟
ولی بابا تو یه خواب شیرین که میل به بیداری نداره ...
نمیتونم و نمیشه حجم این درد رو با کلمات نوشت ...
خدا بهمه صبر بده ... به من به مامانی به خاله ها به دایی ها و همه ی کسایی که نتونستن محض
دلداری دادن به ما هم که شده اشکاشونو نگه دارن ...
بابا روحت همیشه لبریز از شادی
مطالبی دیگر از این نی نی وبلاگی