هیمنهیمن، تا این لحظه: 12 سال و 9 ماه و 17 روز سن داره

هیمن کوچولوی ما

شیطونیای هیمنـم !

1391/4/6 20:42
468 بازدید
اشتراک گذاری

سلام عسل مامان قلب

خیلی وقته اینجا سر نزده بودم و خودمم دل تنگ اینجا شدم . ٣ ماهی میشه نیومدم و امروز تلافی اون سه ماهو می کنم زبان هیمن خوشگلم وقتی بر میگردم و سه ماه پیش رو مرور می کنم تازه میفهمم چقد شیطون شدی و بزرگ ماچ خیلــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــی شیطون . اینقد که نمیتونم و نمیدونم از کجا شروع کنم، سلام دادنت با دست و ژست مردونت دل بابا بزرگو میبره . چند دقیقه ی بار با روروئکت تو هال میچرخی و میری به بابا بزرگ دست میدی  خودت غش غش میخندی . وقتی چیزی رو قایم میکنیم و بازی که شما پیداش کنی میگیم هیمن کجـاس ؟ تو سرتو به چپ . راست تکون میدی که یعنی کجاس ؟
چند روز پیش مامان بزرگ با بابایی سر یه موضوعی صحبت میکردن و بابا به نشونه ی تأسف سرشو تکون داد و تو پشت سرش کارشو تکرار کردی و تند تند میخندیدی خنده

خونه ی بابا بزرگ که میریم خاله ها و مامان بزرگ برات دس میزنن و یه شعر که از شعرای خاله سنیشخند رو برات میخونن و تو رو هوا دس میزنی و خودتو پرت میکنی بغلشون . وقتی کسی حواسش نیس و برات دس نمیزنه تو شاکی میشی و اخم میکنی و میگی اوووووووووووووعصبانیتاب سواری که میکنی محاله که رضایت بدی بیای پایین مگه این که خوابت ببره . برات تاب تاب عباسی که میخونیم یاد تاب میفتیو خودتو تکون تکون میدی . برات آهنگ کردی که میزاریم پای راستتو میاری جلو و سعی میکنی برقصی تشویق

و اما غذاییی که خیلیییییییییییییییی دوس داریقلب

غذایی که بی دردسر میخوری و خیلیم دوس داری ماکارانیه. مامانی عاشق ماکارانی خوردنته فدات ماچ

چند شب پیشم بیدار شدم دیدم تو دار وول میخوری تو جات بعد دستتو دراز کردی و قمقمه آبتو آوردی و درشو باز کردی و آب خوردی دوباره سرتو گذاشتی رو بالش تعجبتعجب

باورم نمیشد نی نی نازه من بیدار شده و خودش آب خورد و خوابید . صبش برای مامانی(مامان ِ مامان) تعریف کردمو و مامان کلی قربون صدقه عسلش رفت .

تو وعده های غذاییت سعی میکنم همه چیزو بزارم البته خوراکی هایی که تو کتابا خوندم و دکتر توصیه کرده مث عدس ، کلم بروکلی ، هویچ ، میگو ، ماهی ، جعفری و گشنیز ، کدو ، گوشت سفید ( مرغ) رشته و خیلی چیزای دیگه . زرد آلو ، عسل و توت فرنگی برای نی نیای ماهی مث تو خوب نیست و دکتر گفته اصلا نباید بخوری . + کیوی !

دیروز زن دایی زهرا پفک میخورد و شما سینه خیز خودتو به پفکش رسوندی و دستتو دراز کردی که برداری زن دایی گفت نه !شما  دستتو آوردی پایین و منو زن دایی رو نگا میکردی . زن دایی با اصرار زیاد از من اجازه گرفت که یه دونه پفک بخولی لبخند مامانی گفت فقط همین یه دونه  که زن دایی نصف کرد و نصفشو داد و تو کلی ذوق کردی که البته بار آخریه که پفک میخوری از خود راضی

تا قبل از بالای سه سال شدنت عزیزم پفک برای شما خوب نیس.

فعلا برای امروز کافیه عسل پسر و سعی میکنم از این به بعد مرتب تر بنویسم ( مرتب از لحاظ زمان بندی )

مامان عاشقته قلب

 

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!

نظرات (0)