شیر مرد من......
سلام نفسم الان که دارم این پستو می نویسم داری بازی میکنی این روزا تو بازیات همیشه با اژدها
درگیری و جالب اینه که همیشه پسر م تو این نبرد برندس و اژدها با دستای کوچولوت کشته میشه
میای دستای منو میگیری ومیبری تو اتاقتو میگی مامان نیگاه اژدها رو کشتمتازگیا ازم شمشیر
میخای میگی مامان برام شمشیر بخر تا با اون ببر وشیرو اژدها رو بکشم
فدای بازی کردنت مامانمیترسم برات شمشیر بگیرم بجای اژدها چشای منو باباتو دراری
دیروز دو سه تا از عروسکاتو آوردی یکی یکی بغلم میدادی .یواش انگاری که خواب باشن میگی مامان
اینا نی نی منن خوابیدن بگیر بغلت یواش بیدار نشه .میگم فدای خودتو نی نیت پس مامانشون
کجاست.میگی رفته براشون پفک بخره بعدش بهم میگی نی نیامو بده بگو بهشون بریین بغل
بابایی.فدای بابا شدنت بشم نفسم
تکه کلام این روزات شده ای خدا من از دست مامانی چیکار بکنم
دیروز اومدی پیشم بهم میگفتی آی خاله آی خالهبا تعجب ازت پرسیدم هیمن چرا به مامان میگی
خاله گفتی مامان اووا میگه(رویا میگه)وقتی دقت کردم دیدم رویا واقعا اینجوری صدام میزنه
مامان فدات بشه که همه چی رو دقیق ضبط میکنی
خاله زینب و عمو احمد از کرمانشاه اومده بودن واست ی بلوز آورده بودن که خیلی قشنگ بود و
خیلی بهت میومد .خاله زینب که بلوزو تنت کرد خیلی خوشت اومد و همش بلوز تنتو نشون عمو احمد
میدادی و میگفتی احمت میسی قشنگهدست عمو احمد و خاله زینب هم درد نکنه
با همه شخصیتای کارتونی و عمو پورنگ و حتی عروسکاو ماشینات حرف میزنی مثلا ی آدم برفی
داری که همیشه حرفاتو به اون میگی.منم به جای همشون باید حرف بزنم
خلاصه با همه وسیله ها تو خونه حرف میزنی و کارای خوب و بد و بهشون گوش زد میکنی
اشتهاتم خیلی خوبه وهمه چی رو که بهت میدم میخوری کشمش رو خیلی دوس داری و همش
ازم کشمش میخوای .بیشتر وقتا خودت پیشنهاد میدی که چی درس کنم .صب که صبحونتو خوردی
بهم گفتی مامان ماکارونی فومی(فرمی) واسم درست کن فدای نظر دادنت بشم
بعضی وقتا هم وقتی میخوام غذا بهت بدم تا بشقابتو میبینی میگی مامان این کمهبزرگ میخام بزرگنوش جونت نفس مامان
خلاصه همش دلبری میکنی و با شیرین زبونیات خودتو واسه منو بابایی لوس میکنی
هیمنم.نفسم عاشقانه دوستت دارم و از خدا ممنونم به خاطر وجود پربرکتت