هیمنهیمن، تا این لحظه: 12 سال و 8 ماه و 4 روز سن داره

هیمن کوچولوی ما

تولدت مبارک !

1392/5/5 19:00
1,421 بازدید
اشتراک گذاری

سلام پسر نازم ، امروز خاص ترین روز ِ برای من ، منی که یه پسر مغرور مردادی دارم . خیلی خوشحالم ناز ِ دوساله ی من ، خیلی خوشحالم که پسرم بزرگ شده ، رفیقم شده ، همدمم شده ، مامانی گفتنت اینقدرررر شیرینه که با هیچ لذتی توی دنیا قابل مقایسه نیس ... ، مهربونیت اینقدررر زیاده که همه رو به تعحب میندازی ، وقتی اشکامو می بینی دستاتو میذاری رو صورتم و میگی عسیسم .. ، وقتی بابایی از سرکار میاد چنان با دلبری به استقبالش میری که بابا میگه من دیگه دختر نمیخوام پسرم به اندازه ی کافی عشوه میاد ! امروز دو ساله میشی نفسم و من دلگیرم ، ازینکه دیگه باباحاجی رو بینمون نداریم که کیک تولدتو بخوره .. که هر بار ب ی اسم صدات کنه و لوست کنه ... دو ساله شدی شیرین زبونم و فرق خوب و بد رو میدونی میدونی خوب خوبه و بد ینی بد !
الانم اومدی اصرار که ابش ( اسب) ببینم منم خب مشغول تایپم دیگه میگم مامان جون ببین کار دارم انگشت خوشگلتو زدی رو دکمه پاور و رفتی به همین راحتی !! حالا شانس آوردم چن ثانیه بیشتر دستت رو دکمه نبود و سیستم رفت تو اسلیپ .
دیگه پسرم راه افتاده و اسم همه میوه ها و حیوونا رو به کمک فلش کارت یاد گرفته ، به فلش کارتای حیوونا میگی گا بز ! ینی گاو و بز ؛میوه هارم با اون زبون شیرینیت با کمی تحریف میگی آناناس ، توت ، موز ، هلو ، انگور ، انجیر ( باغچه خونه دادا انجیر داره و شما تا میرسیم دس دادا رو میگیری میگی دادا انجی ) ، آلو ،انار رو درست تلفظ میکنی و خربزه و پرتقال رو هم به ی آوایی که قابل تایپ کردن نیس و فقط امکان تلفظش هس .
یه دوست دختر هم پیدا کردی که سه سال و نیمه س و اسمش شادی ِ ، وقتی اولین بار صداش کردی اومد گفت خاله هیمن اسممو صدا میکنه بهم میگه شاااادی ، شمام پشت سرش شروع کردی منو خاله صدا کردن بعد خودت فهمیدی اشتباه کردی و گفتی خاله ؟؟؟ مااامااااان ! نمیدونم چرا مامان جون همه ی دوستات بزرگتر از خودتن با این وجود رئیس همه بازیا شمایی هر چی نباشه پسرکم مردادی ِ و نماد ماه تولدش شیر و سلطان ِ .
اَمـَن هم عوض شده با اَمَت ! خاله الی چن بار ازت سؤال کرد هیمن عمو کی ؟ گفتی اَمَت ازونجایی که خیلی شیرین میگفتی ازت خواست چن بار تکرار کنی بار آخر گفت کی ؟ گفتی هییییییچ !
خاله فاطمه رو باطی صدا میکنی و به خاطر یه شکلات موفق شدیم بهت زندایی گفتن رو یاد بدیم ، زن دایی با یه شکلات تونست راضیت کنه بگی زندایی !
چن روز پیش با مامان جون ( مامان ِ من ) درباره ی روزه و تشنگی صبت میکردیم گفتم مامان شما باید هندونه و خربزه بخوری که تشنت نشه شمام شروع کردی پشت سرم آناناس ، هولو ، آلو ... میخواستم قورتت بدم به خودم میگفتم پسرم کی اینقد بزرگ شده بزنم به تخته ؟ متوجهی که یه ساعتی رو از روز من چیزی نمیخورم و وقتی یه چیزی رو میخوری و میاری سمت دهنم میگم مامان جون من روزم نمیشه چیزی بخورم شمام راضی میشی و اصرار نمیکنی .
به بابایی میگی مِی (مهدی ) خسته که میشی میگی بابایی ، مـِی بـِیم ! ( بابایی بریم ) ، داییارم اینجوری اسم گذاشتی دایی ، اویکی (اون یکی دایی) ، چن شب پیش تو خواب همش میگفتی دایی صب که بیدار شدم گفتم مامان دیشب خواب دیدی ؟ خواب دایی رو ؟ گفتی اویکی دایی !
چارشنبه هفته گذشته هم واسه یه سری کارا و هم سر زدن به خاله زینب رفتیم کرمانشاه ( همینجام از خاله زینب و آقا احمد تشکر میکنم ) و کلی آتیش سوزوندی اصن نمیدونم چه رازیه که خاله و عمو احمدو می بینی ذوق میکنی و از خوشحالی حتی غذا نمیخوری دل به دل لوله کشیه و خاله و عمو احمد هم خیلی دوست دارن و لوست میکنن .رفته بودیم که برات اونجا دمپایی بخرم و با سرعت کم میرفتیم که مغازه هارو دید بزنیم و یه کفش فروشی پیدا کنیم که دو تا ماشین شاخ به شاخ شدن و تصادف کردن و بووووووم یه صدای وحشتناکی بلند شد ! شمام هر کیو می بینی با دو تا گوشی موبایل شرح تصادف میدی که بووووووم اینقد شیرین میگی ماشین که باید صداتو ضبط کنم و خودت بشنوی بعدها !
بضی وقتا بابا میگه مامان بیا هیمنو نگا کنیم منم کارمو ول میکنم و با بابا زل میزنیم بهت توام دستاتو میذاری رو صورتت و از لای انگشتات نگا میکنی .وزن دو سالگیت  12 و نیم و قدت هم 91 .

خیلی حرفا و کارای دیگه که نه یادم میمونه و نه وقت میکنم بیام بلافاصله بنویسم . عزیز مامان ، شیرین زبونم عمرم ، تولدت مبارک ، عمرت بلند چون لطف خدا که بی پایانه . دوست دارم .

پسرکم دیگه برای باز کردن در یخچال به مامانش احتیاجی نداره خودش میره و چک میکنه چیا داره که بخوره 

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!

نظرات (3)

halva
27 مرداد 92 15:56
سلام با تاخیر تبریک ایشالا موهاش مث پوست صورتش سفید بشه
مامان یکتا و تینا
16 آذر 92 10:00
تولد گل پسری ما مبارک البته شرمنده با تاخیر گفتم ماشالله چه نازه این گل پسری ما فداش بشه خالههههههههههه
مـامـانـی ِ هیمـن
پاسخ
مرسی مامانی یکتا وتینامرسی که بهمون سر زدین
مامان پرنسس وشاهزاده کوچولو
19 آذر 92 21:49
عزیزم تولدت رو با تاخیر تبریک میگم